شعر آشفته

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

ای زمانه!

۰۲
بهمن

بار دیگر ظلمتم را
می‌شکافد شب‌چراغی
 تا کی‌اش از من بدزدی
بار دیگر، ای زمانه!

 حسین منزوی|

  • یک ‌آشفته

تو

۰۲
بهمن


‏‎

دهخدا شدم ،
در ورق خوردن هر صفحه ام ،
ترجمه چشم هایت بود ،
نیمایی هایی شدم از زبان یوشیج ،
سوزِ واژه هایم
متولدِ سردیِ دست هایت بود ،
غزل شدم ،
منزوی نامت را اقامه کرد ؛
سنگ شدم ، مثل خودت ،
سهراب ،
"کعبه ای کرد مرا زیر اقاقی هایش" ،
اشک شدم ،
تمام اینها را اینبار ،
بارانی از جنس صداقت شست ،
قطره هایش چکید روی کاغذ ،
آفتاب که تابید ،
نقش بسته بود :
"تو"...!

|سید طه صداقت|

  • یک ‌آشفته

خسته از
دلداری های
مجازی
دلم شانه ای
حقیقی می خواهد..!

|نیلی ق|

  • یک ‌آشفته



صحبت از کوچکی
حادثه شد، در واقع،
داشت می گفت مهم
نیست مرا یادش نیست...!

|کاظم بهمنی|


  • یک ‌آشفته