شعر آشفته

۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

بچه تر که بودم وقتی مهمان می آمد مانند یک گربه جلویشان قِل میخوردم و تمام شیرین کارهایی که بلد بودم انجام میدادم تا بیشتر بمانند.فقط میخواستم بیشتر بمانند.دیرتر بروند.اصلاً نروند.بعد مامان من را میبرد به گوشه ای و میگفت هیچ وقت اصرار نکن.هر کسی خودش دوست داشته باشد می مانَد.بیشتر هم می ماند. مامان هیچ وقت اهل تعارف کردن نبود.اما من باز مهمان بعدی که می آمد می رفتم جلویش قِل میخوردم که بمان.دیرتر برو. بزرگتر که شدم وقتی جلوی دوستم قِل میخوردم که بماند و آن قدر قِل خوردم و افتادم روی سراشیبی و پرت شدم،فهمیدم مامان راست میگفت.مهمان و دوست و شوهر و همسر ندارد.هر کسی بخواهد می ماند.نخواهد میرود.حالا تو هی قِل بخور...هی شیرین کاری کن

|ناشناس|

  • یک ‌آشفته

عشق

۰۱
دی



بی شک ،"عشق"
متولد آب های آزاد است،
که اینگونه
غریبانه ،
با بی رحمی ،
در هیچ قاره ای،
برایش شناسنامه
صادر نمی کنند...!

|سید طه صداقت|

 

 

  • یک ‌آشفته

موهایت

۰۱
دی


موهایت را ڪه باز کنی
هر نسیمی ، دریا و چمن زار ها را
رها می کند و به سوے تو می آید .
سهمگین ترین طوفان ها
آرام می گیرند و به سراغ نوازش
 گلبرگ ها می روند .
درختانِ باغ گیلاس در هر فصلی
که بخواهند شڪوفه می دهند .
و من ..،
جان به جان آفرین
 تسلیم خواهم ڪرد .!!

|پوریا نبی پور|

  • یک ‌آشفته


از هرده خانومی که به مرکز مشاوره مراجعه می کنند
نه نفر دچار  غمباد و بغض ِ درونی هستند... و اگر کمی سربه‌سرشون بذارید چشم‌هاشون پر از اشک می‌شود!
از هر ده خانوم، هفت نفر عصبانی هستند و آماده‌ی پرخاشگری!
از هر ده خانوم، پنج نفر عفونت ِ ناحیه لگنی / مجاری اداری دارند!
از هر ده خانوم، سه نفر کیست ِ تخمدان، رحم یا سینه دارند!
غمباد...
غم‌هایی ست که روی هم انباشته می شود! بادی در بدن بوجود می آورد که از نظر طب چینی می‌تواند چرخه‌ی انرژی ِ بدن را مختل کند و روی عمل کرد دستگاه گوارش اثر منفی بگذارد!!!

انواع قرص و داروی شیمیایی می‌خورند و در نهایت، چرا جوابی نمی‌گیرند؟!
حرفم با پدرها، برادرها، پسران و همسرها نیست که چرا با سهل‌انگاری به این امر دامن می‌زنند!
 اون ها تربیت شدهِ من و مادرِ من و شما هستند
روی سخنم با خود ِ خانم‌هاست...
 که چرا همیشه منتظر هستند یکی از راه برسد بغض‌هایشان را بشکند و اشک‌هایشان را پاک کند...؟!
گریه کردن خیلی خوبه امّا، منتظر کسی نباشید.
زیرا اگر کسی بودکه کارشما به اینجا نمیرسید!
 روش خوب‌کردن ِ حال ِ خودتون رو یاد بگیرید، وقت صرفش کنید، آزمون و خطا کنید.
کمی هم به سلامتی ِ جسم و روح و روان خودتان اهمیت دهید.
چون زن یعنی زندگی...
زن اگر حالش خوب باشه یک زندگی حالش خوب است...
شما باید با رفتارتان، شادی را به دخترانتان بیاموزید...

بغض داری گریه کن...
وقتی خالی شدی؛ بخند...
بخند تا خداوند رحمت‌ش را سرازیر کند.
کینه، حسادت، من و تویی، بغض، گذشته، جاری، خواهرشوهر، همسایهِ بد، نداری همه بهانه ای است تا تو، خودت را فراموش کنی!

درست غذا  بخور، مطالعه کن، ورزش کن، منتظر قضاوت نباش، عشق بورز و مهربان باش ....
زندگی ات شیرین خواهد شد!
به إندازه وسعت مالی خود و خانواده ات شادی و مهربانی را برنامه ریزی کن ! مهم نیست النگو در دست داری یا نه، وقتی معاینه چک آپِ سالیانه انجام نمی دهی، مهم نیست خونه چند اطاق خوابه داری وقتی دندانِ خراب داری و أضافه وزن !
مهم نیست جهیزیه و سیسمونی دخترت چگونه است وقتی دو تا سفرِ بی دغدغه با شوهرت و بچه هات نرفتی و یک عالمه خاطره نساختی....!

مهم نیست بچه هات چه مدرکی دارند وقتی هنوز روحیه حسادت و رقابت با بقیه مردم آرامشِت رو از گرفته و شب دیر می خوابی و عصبی هستی ....!

زن باش و زنانگی کن .
زود دیر میشه ! خیلی زود!
|دکتر  جعفری|

  • یک ‌آشفته


گفت: این روزها کمی افسرده به نظر میرسی!
گفتم: واقعا؟
گفت: حتما نیمه شب ها زیادی فکر می کنی. من فکر کردن های نیمه شب را کنار گذاشته ام.
گفتم: چطور تونستی این کار را بکنی؟
او گفت: هر وقت افسردگی به سراغم می آید، شروع به تمیز کردن خانه می کنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرف ها را می شویم، اجاق را گردگیری می کنم، زمین را جارو می کشم، دستمال ظرف ها را در سفیدکننده می اندازم، کشوهای میزم را منظم می کنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد اتو می کشم. آن قدر این کار را می کنم تا خسته شوم، بعد چیزی می نوشم و می خوابم. صبح بیدار می شوم و وقتی جوراب هایم را می پوشم، حتی یادم نمی آید شب قبل به چه فکر می کردم!
بار دیگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل همیشه، تمیز و مرتب بود.
گفت: آدم ها در ساعت سه صبح به هر جور چیزی فکر می کنند. همه ما اینطور هستیم. برای همین، هر کدام مان باید شیوه مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.

|هاروکی موراکامی|

  • یک ‌آشفته


می‌دانم. می‌دانم که دیگر هرگز به چیزی یا کسی برخورد نخواهم کرد که احساس تندی را در من به وجود آورد. می‌دانی، شروع به دوست داشتن کسی کردن، اقدام مهمی است. باید نیرو، کنجکاوی، کوری داشت. حتی لحظه‌ای هست، در آغاز، که باید از پرتگاهی پایین پرید: اگر کسی بهش فکر کند، این کار را نخواهد کرد. می‌دانم که من دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.

|ژان پل سارتر|
|از کتاب: تهوع|

  • یک ‌آشفته

بودن

۰۱
دی

همیشه بودنهایى هست
هر چقدر هم که باشد
بماند
نرود
باز هم دلتنگش هستى

|امیر وجود|

  • یک ‌آشفته


عاشقانه هایت را نشانش بده!
مگر یک زن چقدر میتواند،
حسرتِ لمسِ دستانت
میانِ موهایش را،
در رُمان ها بخوان.!

  • یک ‌آشفته